ذره ی از خاطراتم
خاطراتت صف کشیده اند !
یکی پس از دیگری ....
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !!
و من ....
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که ...
خیلی دوستش دارم خیلی !!!
تو نیامده بودی که جای خالیت را پر کنی
آمده بودی ببینی من با جای خالیت چه می کنم ....
مرا زمانی از دست دادی
كه میان روزمرگی هایت گم شده بودی
و تو فرصت آن را نداشتی
كه دلتنگم باشی
عجب از من!!!
... تمام دلمشغولی ام تو بودی....
تمامی دقایقم با تو می گذشت
اما حتی در لابه لای دفتر خاطراتت هم نبـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــودم!!!
نظرات شما عزیزان: